صفحه اول
توضیح: سال ۸۹ میلادی طرح تشکیل فدراسیون شوراهای پناهندگان ایرانی از جانب حزب کمونیست تصویب شد. رفیق غلام کشاورز مسئول راه اندازی این پروژه گردید. متاسفانه ترور غلام توسط جمهوری اسلامی به او فرصت انجام این کار را نداد. بعد از ترور غلام کشاورز، دفتر سیاسی حزب این مسئولت را به من محول کرد. طی حدود یک سال که من این مسئولیت را داشتم فدراسیون راه افتاد. این پروسه علاوه بر زحمات تعداد زیادی از رفقای حزب کمونیست، نیازمند بحث و جدل هائی بود که اینجا نمونه هائی از آن را میخوانید.

وطن هرکس جائى است که در آن کار میکند!

- کجائى هستى؟

- ایرانى

- کجائى هستى؟

- افغانى

- کجائى هستى؟

- ترک
.
.
.

همه ما معنى واقعى این سوالات را که روزمره باید به آن جواب دهیم، میدانیم. وقتى سوئدی، فرانسوی، انگلیسس، آلمانى و ... نیستید، یعنى از بسیاری از حقوق اجتماعى چه بطور رسمى و چه غیر رسمى محروم هستید. "کله سیاه" هستید، آدم مطبوعى نیستید. اگر شانسى داشته باشید و کاری گیر بیاورید معمولا کاری است که کمتر "خودشان" میکنند و مخصوص خارجى ها است، در غیر این صورت باید کار سیاه بکنید. مسکن مناسب ندارید، دربسیاری از شهرها شما را در محلات خاصى اسکان میدهند. در انتخابات نمى توانید شرکت کنید، بنا به تعریف قالطاق و دله هستید، در مدرسه ومحل کار حتى در کودکستان و مهدکودک، اگر شانس راه یافتن به آنرا پیدا کرده باشید، تحقیر میشوید. و حداکثر شانس این است که پاسپورت بگیرید.پاسپورتى که خارجى بودن شما را تماما رسمى میکند.

آخر میگویند سوئد را سوئدیها، آلمان را آلمانیها و انگلیس را انگلیسیها ساخته اند و تو خارجى تازه از راه رسیده نمیتوانى بر خوان گسترده اینجا بنشینى. هر وقت هم که احساس کنند رویت زیاد شده راسیستها را جلو میاندازند و چند صباحى میکروفن را دستشان میدهند و توی باد اینها میخوابند و قوانینى هم علیه تو تصویب میکنند تا رویت را کم کنى.

و کاش کار به همینجا خاتمه پیدا میکرد. تاریخ جهان سراسر صحنه بجان هم انداختن انسانهائى بوده که هیچ خصومتى با هم نداشته اند و تنها با همین استدلال به جنگ هم فرستاده شده اند. خون یکى را با برتری آلمانى به جوش آورده اند و خون یکى دیگر را با میراث فرانسوی و آن یکى را ایرانى بودن و... امروز بعضى جاها جنگى نیست اما زرادخانه تحمیق انسانها برای استفاده امروز و آمادگى فردا در کاراند. من و تو امروز در خارج از ایران داریم چوب همین را میخوریم، همانطور که افغانى پناهنده در ایران . من و تو را ایرانى و آن یکى را سوئدی، فرانسوی، انگلیسى، و افغانى میخوانند و در مقابل هم میگذارند و بجان هم میاندازند.

دروغى از این بزرگتر وجود ندارد.

هیچ مملکتى را همه مردم آن نساخته اند. نه سوئد را همه سوئدیها ساخته اند و نه ایران را همه ایرانى ها و نه آلمان را همه آلمانى ها و نه هیچ جای دیگر را همه آدم های آنجا. در همه این کشورها و در همه دنیا کسانى کار میکنند و زندگى را میسازند و کسانى مفت میخورند، بهره پول و ثروتشان را به جیب میزنند. نه کار خاصى میکنند و نه اگر کاری هم بکنند، چیزی را ساخته اند و یا میسازند. همان قدر در تولید نعمات این جامعه سهم دارند که ارباب و مالک در تولید گندم دهقان سهم داشت.

همین ایران را نگاه کنید. ایران را سرمایه دار، آخوند مفت خور، پاسدار و حزب الله ساخته اند و میسازند یا آنکس که کار میکند. اینها باجبگیر و زالوی این جامعه هستند.

اگر آزادی های دمکراتیکى وجود دارد و اگر بیمه ای و خدمات اجتماعى ای ارائه میشود این را کارگران و مردم آزاده این کشورها به زور گرفته اند. اینهم حاصل کار کسانى بوده و هست که کار میکنند.

از حقوق بشر دم میزنند آزادی و برابری انسانها را شعار خود ساخته اند اما انسان خاکى روی زمین را تحقیر میکنند. پناهنده و مهاجر برایشان انسانهای نا برابر هستند. زورشان به کارگران کشور خودشان نمیرسد ما را در موقعیتى قرار میدهند که کار سیاه بکنیم، از گرسنگى و بیکاری دست به دزدی بزنیم، زیر فشار تحقیر و بیگانگى از محیط به مواد مخدر روی آوریم. آنوقت دستمزدها را پائین میآورند و یا مانع بالا رفتنش میشوند و کلى هم افاضه میفروشند که اینها خارجى هستند فرهنگشان همین است و ما سوئدیها و آلمانى ها و انگلیسى ها باید هوای خودمان را داشته باشیم. ما از سرشت دیگری هستیم، همین که داریم خیلى عالى است و لطفا درآن اخلالى نکنید.

حقیقت این است که سفره اجداد کسى جلوی کسى پهن نشده. اگر سفره ای هست، که هست، سفره ایست که آنهائى که کار میکنند چیزی تویش گذاشته اند. و بقیه دارند از آن میخورند. این جوامع هر روز و هر ساعت در حال ساخته شدن است و اگر قرار است کسى دارای حقى باشد آنهائى هستند که این سفره را پر میکنند. کسى که در آلمان کارمیکند هزاربار از صاحبان کروپ و مرسدس بنز، از پلیس، اسقف و کشیش آلمانى تر است ونسبت به جامعه صاحب حق تر. این جامعه بر دوش این آدم ها ساخته میشود و هرگونه تبعیض نسبت به آنان و محروم کردن آنها از هر حقى به بهانه خارجى بودن کثیف ترین ورزیلانه ترین شیوه تحقیر انسان است. اگر قرار است کسى از حقى محروم شود این مفت خوران و بیکارگان این جامعه اند، محل تولدشان هرجا که میخواهد باشد.

کسى که خود را مدافع انسان و آزادی و برابری آنها میداند نمیتواند ناسیونالیست باشد. حداقل معنى ناسیونالیسم همین خارجى و داخلى کردن است که امروز پناهنده ایرانى دارد معنى آنرا تجربه میکند.

نباید اجازه بدهیم که در مقابل این تحقیر و توهین،ما هم درقالب تقدیس ایرانى گری ظاهرا از خودمان دفاع کنیم و در واقع بر این جدائى ملى صحه گذاریم. انسان بودن، انسان ماندن و از کرامت و شخصیت انسان دفاع کردن نقطه اشتراک همه انسانهائى است که امروز دارند دنیا را میسازند. بگذار با صدای بلند اعلام کنیم :

وطن هرکس جائى است که در آن کار میکند.

ژانویه ١۹٩٠

با امضای ک. شهریار در نشریه همبستگی ارگان فدراسیون شوراهای پناهندگان ایرانی منتشر شده است