صفحه اول
توضیح: سال ۸۹ میلادی طرح تشکیل فدراسیون شوراهای پناهندگان ایرانی از جانب حزب کمونیست تصویب شد. رفیق غلام کشاورز مسئول راه اندازی این پروژه گردید. متاسفانه ترور غلام توسط جمهوری اسلامی به او فرصت انجام این کار را نداد. بعد از ترور غلام کشاورز، دفتر سیاسی حزب این مسئولت را به من محول کرد. طی حدود یک سال که من این مسئولیت را داشتم فدراسیون راه افتاد. این پروسه علاوه بر زحمات تعداد زیادی از رفقای حزب کمونیست، نیازمند بحث و جدل هائی بود که اینجا نمونه هائی از آن را میخوانید.

پاسخ به نامه مهرداد در مورد فدراسیون

در ارتباط با نامه دوست عزیزمان مهرداد ما قبلا به مناسبت های مختلف توضیح داده ایم. اما شاید تکرار این نکات بتواند در روشن تر کردن منظورما مفید واقع شود.ابتدا اجازه بدهید از نقاط مورد توافقمان با مهرداد شروع کنیم.

ما هم مانند مهرداد بر این باوریم که باید پناهندگان را متشکل کرد. ما هم هیچ علاقه ای به تعویض تابلوی تشکل های هوادارن جریانات سیاسى با شورای پناهندگان نداریم. در همان حال اعلام پشتیبانى هر شورای واقعى پناهندگان از تشکل های سیاسى را گناه نمیدانیم. اگر خیلى "دمکراتیک" باشید لابد باید حق حمایت دمکراتیک یک تشکل توده ای از یک جریان سیاسى هم به رسمیت بشناسید. ما شورای پناهندگان را مساوی تشکل هواداران یک جریان سیاسى نمیدانیم نه از این نظر که با جریانهای سیاسى مخالفیم بلکه از این نظر که اینها را دو چیز مختلف میدانیم. فرق اینها مثل فرق میان یک اتحادیه کارگری و یک حزب سیاسى است. اتحادیه کارگری آدم های مشخصى رابرای اهداف مشخصى جمع میکند و حزب سیاسى طیف دیگری از آدمها را، هرچند که همیشه اینها فصل مشترک هم دارند، برای اهداف دیگری. جایگزین کردن شوراها با تشکل های حزبى هم برای شوراها و هم برای تشکل های حزبى مضر است. برای شوراها مضر است زیرا موضوعیت شورا متشکل کردن طیف وسیعى از کسانى است که الزاما هوادار این یا آن جریان سیاسى نیستند و قرار است به مشکلات پناهندگان بپردازد. در حالیکه تشکل حزبى آدمها قرار است به مسائل دیگری جواب بدهد که مسئله پناهندگان جزئى از آنرا تشکیل میدهد. قاطى کردن این دو از یک طرف شورای پناهندگان را محدود میکند و مشغله آنرااز علت وجودیش دور میسازد و از طرف دیگر تشکل حزبى را از خاصیت میاندازد. حاصل این کار جمع شدن عده ای میشود که یک روز بنام تشکل حزبیشان درباره کار فردای خودشان که اسم شورا را روی خودشان میگذارند حرف بزنند. یعنى جلسات پوچ حرف زدن وکاری نکردن. بنابراین ما هم شاید با استدلال دیگری موافق این نکته بحث مهرداد هستیم. ما هم میخواهیم شورای واقعى پناهندگان را ایجاد کنیم. ضمن اینکه با تشکل حزبى همین پناهندگان هم مخالفتى نداریم.

اما از اینجا به بعد نمیتوانیم با ایده های مهرداد موافق باشیم. مهرداد میگوید اگر میخواهید تشکل وافعى پناهندگان را ایجاد کنید چرا بحث متعهد شدن شوراها به دفاع از مبارزات کارگری را مطرح میکنید چرا بقول او برای شوراها برنامه سوسیالیستى میریزید؟ و این را مساوی ساختن یک تشکل حزبى دانسته اند.

سوال ما از مهرداد و دوستان دیگری که با او هم عقیده هستند این است که خوب شمائى که موافق متشکل کردن پناهندگان هستید جوابتان برای مسائل آنها چیست و اصولا از چه چیز ناراحت هستید؟ آیا قبول دارید که مشکل پناهندگان مشکلى نیست که آنها از ایران باخود به همراه آورده باشند؟

آیا شما میخواهید پناهندگان از حقوق کامل شهروندی کشورهائى که در آن ساکن هستند برخوردار باشند؟ در این صورت جواب کسى را که میگوید شما ایرانى هستید و دراین جا حقى ندارید چیست؟ آیا شما موافق افزایش دستمزدها هستید یا با ایرانى و اروپائى که خودش کارگر دارد موافق هستید و افزایش دستمزدها را باعث بالا رفتن قیمت ها میدانید. شما میخواهید ایرانى را از انزوا در بیاورید چطور این کار را میکنید؟ با کشیدن حصار ایرانى گری دور آنها یا با کمک به آنها برای قاطى شدن با این جوامع؟ در این جامعه ای که زندگى میکنید مسائل و مبارزاتى هست که بر سرنوشت پناهندگان ایرانى تاثیر عمیق دارد شما میخواهید شورای پناهندگان ایرانى در کجای این مبارزات قرار بگیرند؟ میدانید یک کارگر و یک آدم مترقى اروپائى وقتى به پناهندگان ایرانى نگاه میکند چه میبیند؟ عده ای که نسبت به اتفاقات این جامعه بى تفاوت اند، خودشان را هرچه که بدانند به لحاظ واقعى عقب مانده ترین قربانیان این جامعه هستند چون اصلا نسبت به اتفاقاتى که قبل از هرکس آنها را قربانى میکند بى تفاوت هستند. دلشان به گوش کردن موسیقى خودشان و خوردن کشک و بادمجان خوش است. جامعه اروپا دارد زیر و رو میشود پناهنده ایرانى در کجای این دنیا ایستاده است؟ پناهنده ایرانى مثل کارگر روستائى است که تازه به شهر آمده. دلش هنوز هوای روستا را دارد از متشکل شدن میترسد و به همه بدگمان است. شما چه جوابى برای این دارید؟میگوئید بخش زیادی از پناهندگان کارگر نبوده اند و دنبال سوسیالیسم به خارج نیامده اند. قطعا همین طور است. اما بهر حال چه شما و چه آنها خوششان بیاید یانه اینها مشکلاتى دارند که مشکل پائین ترین بخش طبقه کارگر این مملکت ها است شما اگر به اینها برسید چگونه جواب مسائلشان را میدهید؟ میگوئید راست است شما گارگر نیستید باید به هر طرفه ای خود را از این وضع برهانید و یا راه دیگری را درمقابل آنها قرار میدهید؟ اگر تغییر این وضع بشیوه تلاش برای رها شدن از موقعیت کارگری امکان دارد چرا چنین کارگرهائى پیدا میشوند چرا این نوع کارگران وجود دارند؟

طرح همه این سوال ها برای این است که بگوئیم دفاع از مبارزات کارگران و جنبش سوسیالیستى طبقه کارگر یک شعار سیاسى به معنای رایج آن نیست. این پیش پا گذاشتن راهى برای فائق آمدن بر مشکلات پناهندگان است. ببینید دفاع از کارگر و سوسیالیسم برای گروههای ایرانى همواره به معنى دفاع از شخص ثالثى بوده که همه فکر میکردند آدمهای خوبى هستند که میشد تصمیم گرفت از آنها دفاع کرد یا چون مثلا آمریکا دشمن اصلى است یا چه میدانیم فلان چیز دیگر این دفاعرا نکرد . امروز اما برای ما این یعنى دفاع از چیزهای مشخصى در جامعه مبارزه علیه چیزهای دیگر. جهت گیری دفاعاز مبارزات کارگری و جنبش سوسیالیستى طبقه کارگر برای ما معنیش دفاع از زندگى انسان تر برای پناهنده است. شما میتوانید با این موافق یا مخالف باشید اما اگر چنین است بحث را باید به آنجا برد نه اینجائى که آورده اید.

ما خودمان را نماینده پناهند سرمایه دار ایرانى نمیدانیم. ما خودمان را مدافع پناهنده ای میدانیم که در این جامعه دارد به نیروی کارش زندگى میکند خواه بر این منافع آگاه باشد یانه. ما فکر میکنیم راه برون رفت از مشکلات فعلى را داریم. دفاعاز جنبش کارگری و جنبش سوسیالیستى گارگران برای ما معنایش دفاع از موجودیت انسانى خودمان و بقیه پناهندگانى است که از وضع موجود در عذاب اند. ما میخواهیم جنبش را در میان پناهندگان بوجود آوریم که راه حلى بنیادی برای زندگى غیر انسانى پناهنده دارد. ما ناجى کسى نیستیم و پیامبر هم نیستیم. ما راه حل مسائل خودمان بعنوان پناهنده را یافته ایم و میخواهیم برای این راه نیرو جمع کنیم چون به تنهائى از پس حل مشکلاتمان بر نمیائیم.

نامه مهرداد اما به این مسائل نمپردازد. مهرداد میخواهد پناهندگان را متشکل کند برای اینکه ببینند چه باید کرد. حتما اگر مهرداد چنین کاری را بکند ما هم اگر اجازه داشته باشیم در آنجا چه باید کردمان را دوباره خواهیم گفت اما در همان حال تلاش میکنیم که برای راه مان هرچه فوری تر متشکل شویم چون این برایمان مسئله زندگى مان است. حتما در اول کار زیاد بزرگ نخواهیم بود اما اگر حرف هایمان و راهمان درست باشد حتما تعداد زیادی از پناهندگان که با ما همدرداند را به درستى حرف هایمان قانع خواهیم کرد. هیچ تشکلى از همان روز اول کامل و بزرگ به دنیا نمیاید. بزرگ شدن آنها بستگى به حقانیت حرف هایش و فعالیتى که برای آن میکند بستگى دارد و نه به خود را به نمیدانیم زدن، باهر برداشتى خود را سوسیالیست دانستن اما به قالب "دمکراتیک" رفتن. اگر تشکل "دمکراتیکى" هم وجود داشته باشد، ما در آنجا حرفمان را تا آخر میزنیم وسعى میکنیم آنرا تبدیل به تشکلى از نوع آنچه که میخواهیم بکنیم. چون این را راه درست میدانیم. به کسى هم درمورد اعتقاداتمان دروغ تحویل نمیدهیم. و به "پلیتیک" زدن های "دمکراتیک"، "سوسیالیستى"رایج در چپ ایران هم اعتقادی نداریم. در باغ سبز بکسى نشان نمیدهیم راه رسیدن به این "باغ" را نشان میدهیم.

از نشریه همبستگی ارگان فدراسیون شوراهای پناهندگان ایرانی