صفحه اول



کردهای عراق، قربانیان چه کسى؟




توضیح: این نوشته ترجمه جزوه ای، بزبان انگلیسى، است که مه ۱۹۹۱ در آمریکا انتشار یافته است. جزوه به رویدادهای کردستان عراق یعنی تصرف شهرها توسط قیام مردم به دنبال شکست عراق در جنگ اول خلیج، حمله دولت عراق به کردستان و هزیمت و آوارگی وسیع مردم است. نوشته گرچه مستقیما به برخورد پوپولیستی و ماورا طبقاتی به مفاهیمی مانند قیام و غیره نمیپردازد اما در این باره است. این نوشته بعدا توسط حزب مارکسیست لنینیست آمریکا MLP در نشریه مرکزیشان بهمراه نقدی بر آن بچاپ رسید. بعدا، در سال ۱۹۹۲، نقد MLP به این نوشته در کومه‌له انتشار یافت بدون اینکه خود مقاله ترجمه و منتشر گردد. مضامین این نوشته بعدا در نوشته "کمونیسم ملی، یک بررسی موردی" در جدل با عبدالله مهتدی دنبال شده است. جالب است که همین مفاهیم و موضوعات مجددا در اختلافات دورنی حزب کمونیست کارگری و بویژه در بکارگری "انقلاب مردم" و "قیام توده ای" و جنبش سبز به میان کشیده شد.



فاجعه کلمه گویائى برای آنچه که بر کردهای عراق گذشته نیست. دنیا شاهد سرکوب و نابودی کردها، اینبار در ابعاد یک ملت است. ملیونها کرد به ترکیه و ایران گریخته‌اند. صدها کودک و سالخورده هرروز قربانى گرسنگى، سرما، و فقدان نیازهای اولیه میشوند. اما ابعاد واقعى این تراژدی بسیار فراتر از جنبه های تکان دهنده بلافصل آنست.

این اولین باری نیست که کردهای عراق قربانى سرکوب وحشیانه قرار میگیرند. تاریخ ٧٥ ساله اخیر عراق، بعد از استقلال آن، مملو از ارعاب، کشتار دستجمعى، کوچ اجباری و بمبارانهای نابود کننده است. اما شاید این اولین بار است که مردم کرد و مبارزه عادلانه‌شان علیه سرکوب به چنین درهم شکستگى فیزیکى و روانى انجامیده است.

تعادل نظامى میان جنبش مقاومت کردها و رژیم عراق هرگز به این اندازه به نفع کردها نبوده. هرگز نیروی پیشمرگ چنین مناطقى وسیع، شامل شهرهای عمده کردستان عراق را در کنترل خود نداشته و چنین نیروی وسیع مسلح و ترکیبى از سلاحها را دراختیار نداشته است. حکومت عراق، از طرف دیگر، هرگز چنین لرزان نبوده. اما علیرغم اینها کردها با اولین علائم پیشروی عراق بسوی کرکوک بدون مقاومت جدیى هزیمت کردند. برای کسانى که هرگز قیام مردم را تجربه نکرده‌اند و یا آنرا مطالعه ننموده‌اند، فرار کردها، که تنها چند هفته قبل قیام کرده و کلیه نهادهای قدرت حکومتى را در شهرهای کردستان تصرف کرده بودند، باید کاملا غیر منتظره بوده باشد.

برای همه مردم شریف جهان که تلاشهای جنگى آمریکا را محکوم کردند و علیه آن مبارزه نمودند، برای کسانى که با نظم نوین بوش، بعنوان چهارچوبى برای دور جدیدی از هژمونى طلبى و میلیتاریسم، مخالفت کرده بودند، روبرو شدن با مردمى که از سربازان آمریکائى بعنوان ناجیان خود استقبال میکنند و رهبران ملى و "رادیکال"هائى که آمریکا را نه برای مداخله‌اش در منطقه بلکه برای متوقف ساختن آن محکوم مینمایند، حقیقتا شوکه کننده بود. "طوفان صحرا" ظاهرا حامیان پر حرارتى را در مناطق غیر منتظره‌ای یافت. حتى بوش خواب اینرا نمیدید که اکوی سرود "یانکى دودل" را در کوهستانهای کردستان و از دهان این سابقا رادیکالهای ضد امپریالیست بشنود.

کردها و عربها هرگز تا این حد توسط احساسات ملى‌شان از هم دور نشده بودند. عمق شکاف ایجاد شده میان این دو ملت نسلهائى از دو طرف را قربانى خواهد کرد. اعراب در آنچه که مقاومت علیه ویرانى عراق توسط آمریکا میدانستند، خود را از جانب کردها مورد خیانت یافتند. تا آنجا که به اعراب و تمایلات ضد آمریکائیشان مربوط است کردها کنار آمریکا، اسرائیل و شیخ نشینهای عرب ایستادند. از طرف دیگر، اما، کردها خود و مبارزه عادلانه‌شان برای یک زندگى انسانى را بار دیگر قربانى سرکوب وحشیانه ناسیونالیسم عرب و یک حکومت شوینیستى عرب یافتند.

بررسى درست این فاجعه در گرو بررسى آن در ابعاد وسیعتر است. در این رابطه اما، بسیار خام اندیشانه خواهد بود که فجایع حکومت عراق علیه کردها بعنوان تنها عامل این وضعیت باز شناخته شود. ارزیابى معتبری از وضعیت کنونى در کردستان بدون مرور نقش همه طرف‌های در گیر و قرار دادن آنها در متن رویدادهای اخیر منطقه ناممکن خواهد بود.

رویدادهای اخیر کردستان عراق و بویژه قیام مردم کردستان را از وقایع عظیمى که قبل از آن در منطقه بوقوع پیوست نمى‌توان تفکیک کرد. بر عکس آنچه که ناسیونالیستهای رادیکال کرد و رسانه های "ابژکتیو" میخواهند بقبولانند، تاریخ با قیام اخیر مردم کردستان شروع نمیشود. درک سرنوشت این قیام تنها در متن بحران خلیج میسر است.

اشغال کویت بوسیله عراق فرصت یگانه‌ای را به آمریکا داد تا موقعیت تضعیف شده خود در ساختار قدرت جهانى بعد از جنگ سرد و قدرت در حال عروج اروپا را بهبود بخشد. نظم نوین جهانى مفهومى بود که این سیاست را بیان میکرد و عملیات‌های "سپر صحرا" و "طوفان صحرا"، برای تحقق این هدف بودند.

تردیدی وجود نداشت که سیاست آمریکا بقیمت کشتار و خانه خرابى ملیونها نفر از مردم خلیج تمام خواهد شد. در این مداخله استعماری، همانند همه موارد قبل، آمریکا مستقیما دست به قلب مسائل بسیار قدیمى منطقه، مسائلى که قبلا بوسیله امپراطوری بریتانیا خلق، دامن زده شده و مورد بهره‌برداری قرار گرفته بود، برد. در این رابطه طبیعتا شکافها و جدالهای ملى و مذهبى در منطقه، میان اعراب و یهودیان، کردها و اعراب بعنوان اجراء ماجراجوئى آمریکا در خلیج مورد بهره برداری قرار گرفت.

آمریکا امیدوار بود که برای کاهش "تلفات"، جنگ خلیج را به جنگى داخلى در عراق تبدیل کند. هر خونریزی و هرتعداد کشته در میان عراقیها در هیچ بیلان تلفاتى به حساب نمیآمد. کشف مجدد جنایات قبلى صدام علیه کردها، با "چراغ سبز" به رهبران کرد در مورد مشخصات یک حکومت آلترناتیو "قابل قبول" در عراق، تکمیل شد و تبلیغات کردی و عربى رسانه های "آزاد" نظیر رادیو عراق آزاد، که بوسیله CIA علیه صدام سازمان یافته بود، اجزای چنین سیاستى بودند.

ناسیونالیسم کرد از طرف دیگر، این وضعیت را فرصتى برای تحرک سیاست کلاسیکشان یعنى کسب سهمى از قدرت با سرمایه‌گذاری بر شکافهای منطقه‌ای و جهانى یافت و در این راه طبق روال مرسوم ستم ملى علیه مردم کرد، یعنى قربانیان فردای ناسیونالیست‌های بقدرت رسیده، مورد بهره‌برداری قرار گرفت.ناسیونالیسم کرد به استقبال رویدادهائى رفت که به گمانش تناسب قوا با دولت مرکزی را بنفع آنان بهبود میبخشید. احزاب ناسیونالیست کرد ابتدا علنا و سپس عملا در راستای سیاست آمریکا قرار گرفتند. آنان طبق سنت آماده بودند که در صورت لزوم با شیطان هم متحد شوند، و اگر کشتار وحشیانه مردم عراق، و از جمله کردها و نابودی کل مملکت اهداف آنان را تسهیل کند، آنرا بپذیرند. و در این راستا شروع به سرهم کردن حکومت آلترناتیوشان از ناسیونالیستهای کرد و احزاب ارتجاعى اسلامى شیعه نمودند.

"کار صدام تمام است"، تصویری بود که تمام موئلفین، اکنون شامل ناسیونالیستهای کرد، تلاش کردند، و البته با موفقیت، که به مردم بقبولانند.

شکست ارتش عراق و اعتراضات مردم در جنوب در این شرایط علامت لازم را داد. مردم شهرهای کردستان تمام نفرت موجه خود از وحشیگریهای پیشین رژیم عراق را متوجه نهادهای نظامى و حکومتى ساختند. در کمتر از دو روز از ٧ مارس، تمام مقرهای حکومتى تصرف و نابود گشت. کردستان "آزاد" شد. صدها هزار کردی که قبلا بوسیله دولت مسلح شده بودند تغییر جهت دادند و به نیروی مسلح احزاب پیوستند. نیروهای اپوزیسیون برای اقناع موتلفین به تسلطشان بر کردستان و اعتبارشان به مثابه یکى از ارکان حکومت آلترناتیو بسوی کرکوک شتافتند. آنان امیدوار بودند که سهم بیشتری از ارث مرده را برای آینده خود بتصرف درآورند و بعادت دیرین خلع سلاح قیام کنندگان و فرستادنشان به منازل را شرط تحکیم موقعیت خود یافتند. کردستان "آزاد" از دست حکومت عراق به دست احزاب ناسیونالیست کرد افتاد.

اما هنگامى که "مرده" به حرکت در آمد و "طوفان صحرا" پشت درهای بصره متوقف شد، توهم به پایان رسید. ناسیونالیسم عرب، تحقیر شده توسط موتلفین و تحریک شده از احساس خیانت از جانب کردها، در مصاف با دشمنى شکست پذیر کاری را کرد که همه ناسیونالیستها با دشمن ضعیف میکنند، نهایت وحشیگری.

به حرکت در آمدن صدام على‌القاعده مرده، همان عکس‌العملى را در میان مردم بوجودآورد که زنده شدن هیولای مرده. وحشت. وحشت حتى در میان نیروهای مسلح احزاب که یا تمایل به مقاومت نداشتند و یا خود را قادر به مقاومت نمیافتند گسترش یافت.

قیام مردم کردستان برعکس قیامهای دیگر حاصل یک پروسه خیزش سیاسى قبلى نبود و پیشروی قبلى سیاسى‌ای از جانب مردم علیه حکومت را منعکس نمیساخت. و لاجرم این قیام‌گسستى در تناسب قوای واقعى سیاسى نبود. انقلاب و شرایط انقلابى در مردم احساس مشروعیت بوجود میاورد. به آنان احساس شکست ناپذیری و روحیه و نهادهائى میدهد که هر تعرض حکومت آنان را جری‌تر میکند. اینها اما مشخصات قیام مردم کردستان نبود. مردم تحت تاثیر تصویر کاذبى که آمریکا و رهبران و جریانات ناسیونالیست کرد به آنان قبولانده بودند، تقریبا بدون هیچ مرحله بینابینى به مقابله نظامى با رژیم عراق کشانده شدند. چیزی که بعد از این اتفاق افتاد، عقب نشینى و هزیمت توده‌ای در مقابل پیشروی عراق، نتیجه طبیعى این وضعیت بود.

تراژدی اما، هنوز پایان نیافته است. ناسیونالیستهای کرد مصیبت مردم را مبنای تازه‌ای برای معامله یافتند، رویای تبدیل به سازمان آزادی بخش فلسطین، بدون دادن هیچ اهمیتى به این مساله که کردها را به مردمى بدون سرزمین مانند فلسطینیها تبدیل خواهند کرد و مساله کرد را، نه تنها در عراق بلکه در کل منطقه، به مساله آوارگان کرد تغییر خواهند داد، آنان را به استقبال طرح "پناهگاه امن" کشاند.

واقعیت این است که ناسیونالیستهای کرد مبارزه مردم کردستان عراق علیه ستم ملى را به موقعیتى آشنا، یعنى تنزل آن به مبارزه‌ای در پیوند با منافع امپریالیستها، نظیر موقعیت مجاهدین افغان، کنتراهای نیکاراگوئه، اونیتا در آنگولا و غیره سوق میدهند. اینکه آنان موفق خواهند شد دولتى کرد، مانند اسرائیل، را بقیمت محنت و تحقیر ملل دیگر بوجود آورند یانه، در هر حال تراژدی کرد بپایان نخواهد‌رسید.

حقیقت این است که مردم کرد قربانى منافع بورژوازی در ابعاد جهانى شدند. آنان قربانى هژمونى طلبى بعد از جنگ سرد آمریکا، ناسیونالیسم زخم خورد عرب و ناسیونالیسم کرد گشتند.

پایان رنج مردم کردستان بیش از هر چیز به این امر بستگى دارد که کارگران و کمونیستها انرژی کافى برای پر کردن شکاف عمیق میان کردها و اعراب را در خود بیابند و بتوانند کارگران و توده مردم کرد و عرب را به مقابله با بورژوازی"ملى" خودی و در‌هم کوبیدن سرمایه‌داری هدایت کنند.

کورش مدرسی

٦ مه ١٩٩١