صفحه اول

صنعت مذهب و سرمایه داری یک پدیده واحد شده اند

گفتگو با نشریه بی خدایان – شماره ۲ – فروردین ۱۳۸۳ – آوریل ۲۰۰۴

بی خدایان: بخش وسیعی از مردم در توضیح جهان مادی، واقعیت های عینی و مدارک علمی را نادیده گرفته و به جای آن به تخیلات و افسانه های مذهبی روی می آورند چرا؟

کورش مدرسی: این مردم دو بخش هستند. بخشی کاسبی شان این است. از این راه نان میخورند. این بخش آخوند و طلبه، ملا یا کشیش و اسقف و کاهن هستند. و بخش دوم مردم مصرف کننده تولیدات دسته اول.

روی آوردن به مذهب در دنیای امروز ما، در اول قرن بیست و یکم، ناشی از جهل نیست. امروز معلوم است که زمین مسطح نیست، معلوم است که داستان آفرینش یکسره غلط است و معلوم است که دنیا در هفت روز ساخته نشده و غیره. جهل پدیده فردی نیست. آدم جاهل وجود دارد اما وقتی از مذهب صحبت میکنید صحبت از جهل در ابعاد اجتماعی است. وقتی معلوم شد که زمین گرد است یا مرگ را میشود با اتکا به علم به تعویق انداخت یا امراض را درمان کرد، دیگر هر جا باشید این را میدانید. مذهبی ترین آدمها هم اگر دستشان به دکتر برسد پیش کشیش، جادوگر قبیله یا آخوند ده نمی روند و اگر پولش را داشته باشند با هواپیما هم پرواز میکنند.

مقهور بودن در مقابل نیروی طبیعت که در دوران های قدیم میتوانست مبنای اعتقاد به مذهب باشد امروز صادق نیست. مردم میدانند زلزله از کجا می آید، چگونه میشود از آن جان سالم بدر برد. طوفان و بارندگی و غیره همه پیش بینی میشوند.

دلیل روی آوری به مذهب اجتماعی است. مقهور بودن انسان در مقابل نیروهای اجتماعی، و نه طبیعی، منشا روی آوری به خدا است. دلیل روی آوری به مذهب امروزه جهل علمی نیست. دلیل آن درست همان دلیلی است که مردم به مواد مخدر رو می آورند. روشن است که دلیل روی آوری به مواد مخدر این نیست که معتاد نمیداند که هروئین بد است. میداند. اما به این دانسته یا اطلاعات اهمیت نمیدهد. مردم به مذهب روی می آورند تا زندگی ظاهرا پوچ شان را معنی ببخشند. برای زندگی و مرگ و بیماری خود و عزیزان شان معنی پیدا کنند. نوعی توهم احساس قدرت در تاثیر گذاری بر اتفاقات دنیا را بدست آورند. نوعی نشئه وعده زندگی در دنیای دیگری که در آن هم عذا به وفور یافته میشود، هم سکس آزاد است و هم مردم همدیگر را دوست دارند را بدست می آورند.

بخش مهمی از مردم دنیا، اکثریت عظیم آن، چیزی جز ماشین تولید سود برای سرمایه نیستند. به چیزی که میسازند دسترسی ندارند، بر زندگیشان کنترلی ندارند. دستشان از نعمات زندگی کوتاه است. حقی ندارند. آزاد نیستند. بطور ثابت مورد ظلم و اجحاف قرار میگیرند. راه مبارزه با این وضع را هم ندارند. مذهب برای این مردم مخدر است. درست به همین دلیل نفوذ مذهب مستقیما به درجه رفاه در جامعه بستگی دارد. هرچه مرفه و هرچه دسترسی انسان به بخشی از نعمات زندگی تضمین شده تر باشد، نفوذ مذهب کمتر است.

بحث من این نیست که آموزش علمی در مقابل مذهب جایی ندارد. نکته من این است اگر مردم در جامعه ای زندگی کنند که در آن انسان بر سرنوشت خود حاکم باشد، اگر مردم راه درست نجات از جهنمی که در آن زندگی میکنند را بدانند، آنوقت به مذهب احتیاجی نخواهند داشت. روی این فاکتور دوم میخواهم تاکید کنم. برای بخش مهمی از مردم مذهب راه مبارزه برای بهبود زندگی است. اسلام سیاسی بطور مشخص از این واقعیت تغذیه میکند. در نتیجه روی آوری مردم به مذهب در درجه اول در رابطه با نیازهای اجتماعی و سیاسی است که مستقیما به علوم و داستان آفرینش ربطی ندارند.

از طرف دیگر مساله برای کسانی که مخدر مذهبی تولید میکنند هم چیز دیگری است. اینها کارمندان صنعت مذهب هستند که از هالیوود و کارتل های تولید مواد مخدر بزرگتر است. اینها هم علم مساله شان نیست. تولید و توزیع خرافه کاسبی شان است.

برای دولت و طبقه حاکم هم البته مذهب نعمت خداداد است که میتواند مردم را به امید بهشت در آن دنیا به جهنم در این دنیا راضی کند.

طبیعتاً همانطور که آدمهایی پیدا میشوند که بطور تفننی مخدر میزنند، کسانی هم هستند که تفننی به مذهب روی می آورند. اینها پدیده اجتماعی مهمی نیستند.

بی خدایان: راز بقای دین و باور خداپرستانه چیست؟

کورش مدرسی: فقر، بی حقوقی و صنعت مذهب. فقر مادی فقر معنوی را ببار می آورد. دسترسی به علوم و دست آورد های امروز بشری برای کسی که فقر مادی به او تحمیل شده مشکل است. در نتیجه ممکن است که هر جواب خرافی به مسائل زندگی اش را قبول کند. اما همین آدم اگر در جامعه ای زندگی کند که فقر مادی تمام زندگی اش را به تباهی نکشانده باشد کمتر به خدا احتیاج پیدا میکند.

اگر زمانی منشا بقای دین جهل نسبت به عملکرد طبیعت و یا استیصال در مقابل نیروی طبیعت بود، امروز استیصال اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منشا بقای دین است.

خدا کسی است که شما را متقاعد میکند که باید راضی باشید و یا نوعی راه برون رفت از این وضع را نشان تان میدهد . منشا بازتولید همه این فقر و بی حقوقی و آن خدای واقعی جامعه مدرن، سرمایه است.

نظام سرمایه داری منشا فقر و بی حقوقی انسان در دنیای انباشته از ثروت ما است. این خدای واقعی با خدای مخدر مذهب منفعت مشترکی دارند. دستشان در دست هم دیگر است.

صنعت مذهب با سرمایه داری یک پدیده واحد شده اند. در نتیجه منشا اعتقاد مذهبی نیاز اجتماعی به این اعتقاد و تامین مواد از طرف صنعت مذهب برای این معتادین است. صنعت مذهب یک کارتل اقتصادی است.

بی خدایان: در مقابل این سوال که کلیت این جهان از کجا آمده؟ ادیان پاسخ خود را دارند، "خدا آن را خلق کرد." این ایده را چگونه رد میکنید؟ پاسخ شما چیست؟

کورش مدرسی: این یک حکم علمی نیست که بشود با علم آن را در کرد. هیچ آدم مذهبی پیش دکتری که دعا بنویسد نمیرود و به قول معروف هر دانشمندی خدا را پشت در آزمایشگاه جا میگذارد.

تز "خدا جهان را خلق کرد" بر این فرض استوار است که هر چیزی خالق میخواهد. خلق کار انسان (یا موجودات احتمالی شبیه آن در کرات دیگر) است. هیچ چیز که انسان خلق نکرده باشد خالق ندارد. خودش هست. انسان خلق میکند و این خلق به منظور معینی انجام میشود. در نتیجه سوال جهان از کجا آمده بر یک پیشداوری استوار است که خلق کردن و در نتیجه منظوری از خلق مطرح است. مثل اینکه بپرسید قاتل کیست؟ این سوال بر این فرض استوار است که قتلی اتفاق افتاده است.

تئوری خلق جهان چیزی جز یک تعمیم بدوی قابلیت خلق کردن انسان نیست. آدم توقع دارد که بعد از چند ده هزار سال "متفکرین" مذهبی با ایده تازه تری جلو بیایند.

به هر حال پذیرش تئوری آفرینش هم از سر علمی نیست. خدا با نیاز دیگری آفریده شده و تئوری آفرینش را صنعت مذهب برای خر کردن مردم تولید میکند. مثل عکس ماری که شیاد ده میکشد. مذهب هیچ وقت به علم ربطی نداشته است. مذهب جهل تعمیم یافته است. از زمانی که علوم جدید پایه گذاری شد این جهل بیشتر و بیشر جهل اجتماعی است تا جهل علمی.

بی خدایان: خودتان دین اسلام و خدا پرستی را چگونه کنار گذاشتید؟

کورش مدرسی: به لحاظ علمی برای توضیح دنیا هیچ وقت به مذهب احتیاجی نداشتم. در خانواده بورژوا و مرفهی بزرگ شدم که نه تنها مستاصل نبود بلکه، به عنوان بخشی از طبقه حاکم، اتوماتیک، خود را صاحب یا ارباب جامعه میدانست. بعلاوه آرزوها برای من قابل حصول تر از اکثر مردم دنیا بود. یاد میگرفتید که راه رسیدن به آرزوهای کودکی و نوجوانی دعا نیست. جیب ابوی است.

بلحاظ اجتماعی جلب توجهم به سیاست و تغییر جامعه با خواندن مارکس و فهمیدن مکانیسم های تغییر جامعه مدرن همراه بود. در نتیجه در ذهن من خدا یک مفهوم بود تا یک واقعیت. دیدن رابطه تنگاتنگ مذهب و صنعت مذهبی با سیستم حاکم نتنها خدا را از ذهن من پاک کرد بلکه یک فعال ضد خدا شدم.

بی خدایان: : چگونه یک انسان مذهبی را قانع می کنید که زندگی پس از مرگ وجود ندارد؟

کورش مدرسی: سعی میکنم با تغییر در زندگی اجتماعی او را از وجود دنیای خیالی بی نیاز کنم.

بی خدایان: به نظر شما آیا پاسخ علمی در مورد چگونگی پیدایش جهان توانسته است که مذهب را عقب بزند؟

کورش مدرسی: مطمئن نیستم مفاهیم علمی کا برای توضیح پیدایش جهان کافی است. ما هنوز نتوانسته ایم تئوری واحدی که مکانیک کوانتم را با تئوری جاذبه انتگره کند را بدست بدهیم. اما بهر حال دانش ما از دنیا و تاریخ آن تاثیر مستقیمی بر عقب راندن مذهب داشته است. مذهب تعمیم جاهلیت است. اگر شما جواب سوالی را نداشته باشید مطابق تئوری علمی هنوز جوابش را ندارید باید بگردید و جوابش را بدست بیاورید. اما مطابق مذهب خدا جواب است. باید به خرافه رضایت داد.

علم مذهب را عقب رانده است. امروز به یمن همین پیشرفت های علمی بخش مهمی از زندگی من و شما از زیر دست آخوند و جادوگر قبیله یا کشیش بیرون کشیده شده است. اما باز هم بر یک واقعیت باید تاکید کرد. در کنار روشنگری علمی که لازم و حیاتی است انقلابات اجتماعی، مانند انقلاب فرانسه، در کنار زدن مذهب نقش داشته اند. مبارزه با مذهب امروز هم یک مبارزه فکری است و هم یک مبارزه سیاسی.

بی خدایان: علل پیدایش ادیان عصر جدید را چگونه تبیین میکنید؟

کورش مدرسی: همان است که اشاره کردم: فقر، بی حقوقی، استیصال اجتماعی، اقتصادی و سیاسی در مقابل عملکرد جامعه نیاز به مخدر را ایجاد میکند و دستگاه عظیم تولید مخدر فکری (صنعت مذهب) با کمک طبقه حاکم مرتب کالاها و "مواد" جدیدی را تولید میکنند.

بی خدایان: در نیمه قرن گذشته ادیان و مذاهب تحرک فوق العاده ای پیدا کرده اند. علت این پدیده را در چه میبینید؟

کورش مدرسی: شکست جنبش های اجتماعی نظیر ناسیونالیسم، رفرمیسم متکی به سرمایه داری دولتی و غیبت کمونیسم به عنوان پرچم اعتراض بشریت مدرن به دنیای امروز و بالاخره تلاش آگاهانه دولت های سرمایه داری برای تقویت مذهب به عنوان سّدی در مقابل چرخیدن جامعه به چپ در این پروسه نقش داشته اند.

بی خدایان: چکار باید کرد تا خدایان ادیان دست از سر انسان ها و زندگیشان بردارند؟

کورش مدرسی: باید با افکار مذهبی مبارزه فکری کرد و باید با سازمان دادن یک انقلاب اجتماعی و برانداختن نیاز اجتماعی به مذهب تیشه به ریشه این قدیمی ترین خرافه و این اعتیاد اجتماعی زد.