صفحه اول

خیلی ممنون آقایان، مردم ایران چلبی لازم ندارند

درباره شورای رهبری آقای پهلوی



امکان به قدرت رسیدن با پشتوانه ارتش آمریکا تحرک تازه‌ای را در صف اپوزیسیون راست بوجود آورده است. بوی قدرت همه این اپوزیسیون را بیرون کشیده است، میخواهند شانس‌شان را امتحان کنند. رویای چلبی شدن تک و تائی در صفوف این بخش از اپوزیسیون انداخته. شاید بشود با همین سناریو به قدرت رسید.

داستان سر راست است: انتظار دارند ائتلاف اینها را ارتش آمریکا در تهران به قدرت برساند. اما اسکورت مستقیم سلطنت طلبان سرراست و جمهوری‌خواهان طرفدار سلطنت به تهران توسط ارتش آمریکا زیادی رنگ ٢٨ مردادی دارد، که آقای پهلوی میگوید از آن درس گرفته است.

در نتیجه تکان جدیدی به طرح رفراندم داده‌اند و از بغل و بطور ضمنی پای رفراندم کننده را به میدان میکشند. ظاهرا بحث در مورد شورای رهبری (رهبری چه؟ بماند) است. اما در پایه تلاشی برای تکرار جنگ آمریکا علیه عراق در ایران است. البته این را خودشان مستقیم نمیگویند اما چک کردن آن ساده است.

آمریکا را از سناریو به قدرت رسیدن راست، حذف کنید ته دیگ یک طرح کودکانه باقی میماند که اصلا بحث در مورد آن را باید توهینی به شعور مردم ایران دانست.

تصور کنید، بدون فاکتور آمریکا، قرار است با وجود جمهوری اسلامی مردم از میان لیست مثلا ١٠ یا ١٥ نوع حکومت، حکومت مورد نظرشان را "تیک" بزنند (یعنی همان رفراندم مشهور را انجام دهند). بعد از روشن شدن اینکه مردم جمهوری اسلامی را نمیخواهند "برادران" سپاه، "مامورین بی نام و نشان امام زمان" و گله حزب الله، اتیکت سیاسی را رعایت کنند با ایراد خطابه ‌ای شکست را بپذیرند، قبول کنند که مردم حکومت خدا را رد کرده‌اند، با آرزوی موفقیت دفتر و دستک و حساب‌های بانک و اسلحه‌شان را تحویل میدهند و دنبال کارشان میروند!

این سناریو کودکانه تر از آن است که بتوان قبول کرد کسی آنرا جدی میگیرد. فاکتور آمریکا در متن مفروض است و همه شان هم میدانند اما کسی در مورد آن بحثی نمیکند. همه میدانند جمهوری اسلامی نمیرود، باید آنرا انداخت. اما پذیرش رسمی این حکم بدیهی اپوزیسیون راست را با مسئله جدی تری روبرو میکند. میدانند جمهوری اسلامی باید بیفتد اما نمیخواهند مردم آنرا بیندازند. اگر مردم جمهوری اسلامی را ساقط کرده باشند، بعید میدانم در اردوی سلطنت یک نفر فکر کند که مردم قیام کرده برای شاهزاده یا شورای اش فرش قرمز پهن میکنند.

اگر هم با هر "فعل و انفعالی" هم پای شورای آقای پهلوی به تهران رسیده باشد مردم در خیابان، مردم به قدرت رسیده را تنها با یک ضد انقلاب خونین میتوان دوباره به خانه فرستاد که از عهده جریان راست بر نمی‌آید و قطعا با شکست روبرو میشود.

قدرت مردم را در قابلیت و نفوذ ما ضرب کنید، به معضل اپوزیسیون راست میرسید. در نتیجه باید قدرت را از بالای سر مردم بگیرند. تنها شانس واقعی به قدرت رسیدن شان این است. اپوزیسیون راست به نیروی خود شانسی ندارد. شانس اش را باید از کس دیگری بگیرد و این کس امروز، بعد از جنگ عراق، آمریکا است.

اگر آقای پهلوی قبلا از آفریقای جنوبی و مندلا و گاهی هم خوان کارلس مثال می‌آورد امروز دیگر چلبی الگوی آقای پهلوی میشود. اما همان طور که گفتم جرات طرح مستقیم آمریکا را ندارند.

تصور کنید میشد هنوز وانمود کرد که آمریکا واقعاً بدنبال سلاح‌های کشتار جمعی به عراق رفته است. تصور کنید میشد گفت مردم عراق با آغوش باز از آمریکا استقبال کردند. تصور کنید هنوز میشد ادعا کرد که ما نه با اشغال عراق بلکه با آزاد سازی آن روبرو هستیم. تصور کنید هنوز ژورنالیست های نوکر میتوانستند گزارش کنند که بمبی روی مردم ریخته نشده، شیرازه مدنیت در عراق از هم گسیخته نیست. تصور کنید میتوانستند ادعا کنند که زنان در عراق آزاد شده‌اند و اسلام سیاسی پس زده شده. تصور کنید میشد ادعا کرد که کودکان زیر حاکمیت دارو دسته های مذهبی، قومی و عشیره‌ای شاد هستند و به تباهی فیزیکی و معنوی رانده نشده‌اند. تصور کنید میشد گفت آمریکا برای مردم عراق جز تباهی چیزی را به ارمغان آورده. تصور کنید میشد پنهان کرد که بزرگترین تظاهرات تاریخ بشر توسط بشریت متمدن در دنیا و در همین غرب علیه سیاست آمریکا انجام شد. تصور کنید نفرت عمومی مردم در دنیا از سیاست آمریکا را میشد سرپوش گذاشت، میشد همراه با جمهوری اسلامی دسترسی مردم به اطلاعات "نا مطلوب" را نا ممکن کرد.

آنوقت اپوزیسیون راست ما ناچار از اینهمه پیچ در پیچ زدن نبود. مثل جناح افراطی، و ابله، خود دستش را رو میکرد، اعلام میکرد که معلوم است که جمهوری اسلامی را باید انداخت. مردم لازم نیست خود را به زحمت بیندازند، آمریکای رهائی بخش این کار را میکند ما باید جمعی را درست کنیم، ما باید پارلمان موقت در تبعید برای آمریکا بسازیم، جمعی را آماده کنیم که پشت سر آمریکا قدرت را در کنترل ما و طبقه ما نگاه دارد. عکس‌های آقایان بوش و رامسفلد بر سر در ساختمان‌ها نصب میشد.

اما این کار را نمیشود کرد. مردم ایران عراق را دیدند. مردم ایران در مقابل چشم خود پاشیدن شیرازه زندگی مردم عراق را دیدند. مردم ایران دیدند دنیای متمدن علیه این سیاست ایستاد.

نمیشود با پرچم آمریکا وارد معرکه شد باید با دایره و دنبک رهبری بی دم یال اشکمی را اعلام کرد که هدفش چیز دیگری جز رهبری است. شورای رهبری پیشنهادی آقای پهلوی ربطی به رهبری مبارزه مردم ندارد. از گرد آوردن نیروهای سیاسی مختلف گذشته، شانس گرد آوردن جناح‌های مختلف اپوزیسیون راست، و حتی شعب مختلف سلطنت طلبان، را هم ندارد. خود چلبی و رامسفلد هنوز که هنوز است نتوانسته‌اند چنین شورائی را در عراق سرهم کنند. این واقعی نیست. این یک پیشخوان یا بقول انگلیسی front است. پیشخوانی برای جلب حمایت مادی و سیاسی و عملی دولت آمریکا. مقدمات بکارگیری سیاست آمریکا در ایران را دارند فراهم میکنند.

آقای پهلوی دارد الگوی چلبی را دنبال میکند. اما دنبال کردن الگوی چلبی اوج لاقیدی اینها به سرنوشت مردم ایران را نشان میدهد. آنچه در عراق اتفاق افتاد بازی کودکانه ‌ای نسبت به فاجعه‌ای که اینها میخواهند آمریکا در ایران بیافریند خواهد بود. قرار است هزاران تن بمب بر سر مردم ایران ریخته شود، قرار است بنیادهای مدنیت در هم شکسته شوند، قرار است هر بخش و گوشه این کشور بدست یک دار و دسته قومی یا مذهبی داده شود، قرار است ایران را عراقیزه کنند تا به قدرت برسند.

آقای پهلوی الگوی چلبی را انتخاب کرده است اما همین الگو دامنه انسانیت، دمکرات منشی و آزادی خواهی و به اصطلاح بیزاری ایشان از خشونت را هم نشان میدهد. آقای پهلوی بعنوان رهبر ارثی جناح راست متوجه دو تفاوت ایران با عراق نیست. در ایران مردم فی‌الحال در میدان هستند و علیرغم آلرژی جریان راست نسبت به انقلاب یک جنبش انقلابی در جریان است. چپ و کمونیسم در ایران قدرتمند است. از من بپذیرید که مردم ایران به چلبی نیاز ندارند.

هفتگی شماره ١٥٩ - ٢٦ اردیبهشت ١٣٨٢ - ١٦ مه ٢٠٠٣