صفحه اول

نوشته هائی از یک راه نسبتاً طولانی




Pdf
Pdf
Pdf
جلد ۱ول: ۱۳۶۱ تا ۱۳۸۱
(۱۹۸۲ تا ۲۰۰۲)
جلد دوم: ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۴
(۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵)
جلد سوم: ۱۳۸۵ تا ۱۳۹۱
(۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲)

فهرست




پیشگفتار

بعد از کناره گیری از فعالیت متشکل در کنگره چهارم حزب کمونیست کارگری ایران – حکمتیست، همانطور که اعلام شده بود، قصد داشتم جمعبندی ای از تجربه حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست را بدست بدهم. کار برای این بحث محتاج بازگشت به گذشته و مروری بر آنچه که روی داده بود. در این جریان این "پژوهش" ضمناً با یکی از دوستان بسیار خوبم گاه و بیگاه رویدادهای گذشته از انقلاب ۵۷ تا رویداد های جامعه و چپ در فاصله ۵۷ تا ۶۲ و بعد از آن کردستان و خارج کشور، را مرور میکردیم. از جمله "مشاهدات" و "خاطرات" این دوره. این دوست مرا تشویق به نوشتن و قابل دسترس کردن این خاطرات می کرد و معتقد بود که این خاطرات میتواند طبقه کارگر و فعالین کمونیست آن را با واقعیات این دوره و تجربه کمونیست ها آشنا تر کند، و، شاید، مانع تکرار روش های امتحان شده و نتیجه نداده توسط آنان شود.

اما بازگشت به "خاطرات" اصلا ساده نیست. توضیح میدهم چرا؛ گرچه با معذرت ناچارم کمی حاشیه بروم.

از سال ها پیش متوجه شدم که بسیاری از کسانی که میشناسم خاطراتی را تعریف میکنند که ظاهراً من هم در آن، در متن یا حاشیه، بوده ام. اما من یا آن خاطرات را بیاد نمی آوردم و یا اصولا طور دیگری آنها را بیاد می آوردم. و عجیب تر اینکه در طول زمان این خاطرات عوض میشد و بال و پر های دیگری پیدا میکرد. از این جالب تر اینکه این خاطرات، در بسیاری از مواقع، خاطرات فردی نبودند. خاطرات دسته جمعی ای بودند که همه ی آن جمع، حتی در جزئیات، در آن اشتراک نظر داشتند. در نتیجه این سوال برایم پیش آمد که چرا؟ و البته جوابی برای این سوال نداشتم. بیش از هر چیز حافظه ی بد خودم، که از قدیم با آن مشکل داشتم، را مسئول میدانستم. در بعضی از موارد میشد این خاطرات را با اسناد ابژکتیو، مانند عکس یا نوشته یا نوار صوتی و تصویری، محک زد. آنجا که میشد این کار را کرد، به کرات این اسناد بیشتر حافظه ی بد من را تایید میکردند. باز این سوال باقی می ماند که چرا؟ مطمئن بودم که این رفقا دروغ نمیگوید. در نتیجه معضل پیچیده تر میشد.

به هر صورت، از این مشاهده من یک نتیجه را گرفتم: نه به خاطرات خودم و نه به خاطرات دیگران نمیشود اطمینان کرد. مگر اینکه اسناد ابژکتیو خارج از ذهن انسان ها آن را تایید کنند. این سوال، و در حاشیه ی کار های دیگر، به تدریج من را به تلاش برای آشنا شدن با پدیده حافظه و خاطره در انسان و مکانیسم ذهنی یا مغزی آن کشاند. ابتدا سر از خواندن بعضی از کتب و نوشته های روانشناسی "رایج" (فرویدی، یانگی، رفتارگرایانه – Behaviorism و غیره) در آوردم که قانع کننده نبودند. به نظرم احکام و تز های آنها مبنای علمی محکمی نداشتند، بیشتر تعمیم مشاهدات غیر قابل تعمیم بودند. البته ناگفته نماند که موضوع خاطره کاذب (False Memory) سال ها است که توجه روانشناسان را جلب کرده است و حتی روانشناسی رایج بعضی نتیجه گیری های اولیه و درستی داشته است.

سرانجام توجهم به شاخه جدید روانشناسی یعنی روانشناسی عصبی (Neuropsychology) جلب شد. اینجا جائی است که فیزیک، بویژه الکترونیک مغز، بطور ابژکتیو مبنا قرار میگیرد. و این شاخه جدید روانشناسی را پیشرفت های دهه گذشته و دسترسی به دستگاه های ام آر آی و سی تی سکن های جدید، که میتوانند از فعل و انفعال مغز زنده تصویر بگیرند، ممکن کرده است. در این رابطه باید کتاب بسیار خوب "توهم حافظه – بخاطر آوردن، فراموش کردن و علم حافظه کاذب" [۱] را به علاقمندان این بحث، توصیه کنم.

روانشناسی عصبی (Neuropsychology)، از مشاهدات اولیه روانشناسی قدیم فراتر میرود. اینجا جای بحث تخصصی در این مورد نیست و من هم تخصصی در این زمینه ندارم اما، تا آنجا که به مشاهده و سوال من مربوط است، حکم این است: مطالعه دقیق فعل و افعال مغز و رفتار انسان ها ثابت میکند که مغز انسان، چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی، قادر به خلق خاطراتی است که یا از بیخ و بن روی نداده اند و یا تغییراتی جدی در خاطراتی که مبنای واقعی دارند را شکل میدهد و این یک فعل و انفعال دائم مغز است. مغز همه ی ما این کار را میکند. این مکانیسم دفاع از خود مغز و دادن امنیت ذهنی فردی یا دسته جمعی به ما است. مغز ما، ما را از دیدن و به خاطر آوردن خاطرات آزار دهنده ای که ما در آن قهرمان یا مظلوم نیستیم "حفظ می کند". مهم این است که بدانیم ناقل این خاطرات کاذب و یا نا دقیق مطلقا دروغ نمی گوید. دروغ چیزی است که کسی بداند حقیقت چیست و عکس آن و یا نیمی از آن را بگوید. اما مغز ما به ما میگوید که حقیقت همین خاطرات هستند و با هیچ دستگاه دروغ سنج و یا ابزار علمی دیگر نمیتوان نشان داد که ناقل خاطره دروغ میگوید، چون واقعاً دروغ نمی گوید.

به هر حال، برای من نتیجه این شد که اتکای صرف به خاطره فردی و حتی جمعی غالبا گمراه کننده است. و بیش از هر کس همیشه نسبت به خاطرات خودم مشکوک بوده و هستم. بخصوص خاطراتی که در آن من، و بعضا همراه دیگران، قهرمان یا مظلوم هستم.

به بحث نوشتن خاطرات برگردم، حاصل این شد که توصیه و اصرار آن دوست برایم قابل اجرا نباشد. اعتماد لازم به حافظه و خاطره خودم، هر چند دیگران آن را تایید کنند، ندارم. به همین سادگی.

اما یک کار را میتوانستم انجام دهم. و آن این بود که اسناد ابژکتیو این دوره را، که مستقل از خاطرات من و دیگران وجود دارند، قابل دسترس کنم. این یعنی مجموعه ای حتی المقدور گویا از نوشته هایم، از سال ۱۳۶۲ تا ۱۳۹۱، یا ۱۹۸۳ تا ۲۰۱۲، را، در یک مجموعه، قابل دسترس کنم. این مجموعه شاید سرنخ یک تلاش ۳۰ ساله را بدست بدهد. کارگر کمونیستی که میخواهد بداند چه شد؟ مجموعه ای ابژکتیو از اسناد رویداد هائی که من در آن شرکت داشتم را در دسترس داشته باشد.

تصمیم درباره ی این مجموعه البته ساده نبود. تمام نوشته ها و بحث های مربوط به سال های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۲، یعنی سال عزیمت من به کردستان، کلاً از میان رفته اند، شاید در آرشیو وزارت اطلاعات وجود داشته باشند. اکثریت قریب به اتفاق نوشته های دوران کردستان در دسترس من نیستند، تقریبا تمام بحث ها و سخنرانی ها در جلسات حزبی در آرشیو های سه حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست هستند، که خارج از دسترس من هستند. از آن بدتر حتی نوشته ها و مصاحبه هائی که قبلا در حزب کمونیست کارگری و حزب حکمتیست روی سایت من بود، به دلایل مختلف فنی، از جمله از کار افتادن سرورهای حزب، عدم تمدید سایت های جانبی و غیره از میان رفته اند. در نتیجه مجموعه ای که من به آنها دسترسی دارم به آنچه که باقی مانده و بعضی از نوشته های که به متن کتبی آنها دسترسی دارم محدود میشود. اما فارغ از این محدودیت ها، برگشتن به این نوشته ها، که از سال ۱۳۶۲ (۱۹۸۳) تا امروز را در بر میگیرند، جالب، گاه امیدوار کننده، گاه مایوس کننده و غالبا برایم آموزنده بوده اند.

در مورد هر نوشته، در صورت لزوم، توضیحاتی، به صورت زیر نویس، در مورد نوشته ، مساله مورد بحث و اهمیت آن، داده ام. شاید کمکی به قرار دادن آن نوشته در متن جدال هائی که بطور کلی با آن روبرو بودیم باشد.

آنچه در این مجموعه هست تنها بخشی از آنچه در سایت من قابل دسترس هست را تشکیل میدهند. بخش اعظم مصاحبه های رادیوئی و تلویزیونی کتبی نشده اند. از میان متون کتبی هم سعی کرده ام آنهائی را انتخاب کنم که یک تصویر عمومی از مسیر را نشان میدهند و از تکرار پرهیز کنم. امیدوارم در این کار موفق بوده باشم.

امیدوارم این تجربه به فعالین کمونیست طبقه کارگر امکان نگاه عینی به این تاریخ، دیدن مسائل پیش روی ما و جواب هائی که به آن دادیم، با توجه به ابزار هائی که برای جواب دادن در اختیار داشتیم، و جمعبندی کردن از شکست ها و موفقیت ها مفید باشند.این مجموعه شاید کمکی باشد که علاقمند به این تاریخ بتواند خود را در همان موقعیت گذشته، با همه سوالات و معضلات و شرایط آن دوره، و همه ی دانسته ها و ندانسته های مان، بگذارد و قضاوت کند.

اما آنچه هنگام جمع و جور کردن این مجموعه توجه من را به خود جلب کرد وجود یک پیوستگی (consistency) در این نوشته ها است. مثلا میتوان نوشته های سال های ۱۳۶۲ تا ۱۳۶۷ را با نوشته های دوره ی آخر مانند بحث "کمونیست ها و انقلاب"، "انقلاب ایران و وظایف کمونیست ها"، "حزب کمونیست کارگری؛ جریانات و تناقضات درونی" ،"حزب و قدرت سیاسی" و بالاخره "طبقه کارگر و تحزب کمونیستی" مقایسه کرد و یکسانی ایده ها و تز های اصلی آنها را دید. البته این متون در زمان های مختلف و در جواب به مسائل مختلفی نوشته شده اند و طبعا نویسنده هم مانند هر انسان سیاسی نظرات اش را در پرتو اوضاعی که با آن روبرو است طرح کرده و همه ما در پرتو تجربه دقیق تر و روشن تر میشویم. اگر سؤالی در مورد این نظرات هست باید این باشد که در اساس دنیا را چگونه توضیح میدهند و مکانیسم های تغییر و تحول و مبارزه طبقاتی را چگونه تبیین میکنند. به اعتقاد من در این زمینه آن پیوستگی ای که به آن اشاره کردم قابل مشاهده است.

شاید با داشتن این اسناد، به عنوان لنگری که پا را روی دنیای ابژکتیو نگاه دارد، اگر جرات و امکان آن را داشته باشم بتوانم این تاریخ را شفاهی یا کتبی به پوشانم.

این مجموعه در سه جلد تنظیم شده است. راستش تعداد جلد ها را تعداد صفحات آن تعیین کردند و نه تاریخ یا موضوع آنها. سعی من این بود که هر جلد حدود ۵۰۰ صفحه بماند. جلد سه بیش از این شد. مجموعه بشکل پی دی اف قابل دسترس و پیاده کردن است. طبعا هر مقاله از این مجموعه را میشود به تنهائی از همین فایل ها چاپ کرد. تجربه ی من این است که خواندن متن چاپ شده بیشتر دقت را بخود جلب میکند تا متن "آن لاین".

در آماده کردن این مجموعه بعضی غلط های املائی و انشائی را صلاح کرده ام. اما مطمئن هستم که هنوز این غلط ها وجود دارند و از این بابت پوزش می خواهم و از پیشنهاد اصلاح ممنون خواهم بود.

بر این مجموعه حق طبع وجود ندارد. باعث افتخار و خوشحالی من خواهد شد که، بخصوص توسط فعالین کمونیست طبقه کارگر، چه در شکل کتاب و چه مقالات جداگانه، تکثیر و توزیع شوند.

کورش مدرسی

آوریل ۲۰۱۹

  1. [۱] - Dr. Julia Shaw, “The Memory Illusion – Remembering, Forgetting, and the Science of False Memory”, Random House Books, Penguin Random House, 2016